یکی هست
تو این دنیای دیوونه شبیهه من فراوونه
تموم قصه ی بودن پر از دردای زندونه
مثل اینکه خدا اینجا فرستاده یه مشتی غم
به هر ادم یکی داده همه هم درد بدون هم
تا می خوای ادمی باشی برات فرصت تموم میشه
نمی دونم چرا خنده برای ما حروم میشه
چه می دونی توی خونت چه حسی داره مهمون شی
توی خونت شبیه من شبیه قطره بارون شی
توی کابوس اون شبهای بی مهر و محبت
یه دیوونه میشی اونجا طلسم میشه رفاقت
می خندن واسه گریه هات نمی شینن پای حرفات
نمی شن مرحم زخمات یه بغض میشی توی شبهات
دیگه شعرای تکراری رفیق لحظه هات میشه
یه گوشه می شینی تنها امید تو خدا میشه
ولی یکی همیشه هست که می دونه تو تنهایی
یکی که با تو می مونه همونه که دوسش داری
به امیدش تو می سازی خودت رو هم نمی بازی
فقط می خوای با اون باشی رفیقش زیر بارون شی
نظرات شما عزیزان:
نورکی 
ساعت23:17---24 آبان 1390
شعرات چرا تو مایه های غم واندوهه یه شعر شادم بگو -مثل شعری که برا غنچه علی گفتی -غنچه علی مثل گلی- یادته!